دورباد چشم بد از پسرم

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

 

و کافران چون قرآن را شنيدند نزديک بود که تو را با چشمان خود به سر درآورند و می گويند که او ديوانه است

And those who disbelieve would almost smite you with their eyes when they hear the reminder, and they say: Most surely he is mad.

Ve az kalmıştı ki kâfirler, Kurân'ı duydukları zaman seni gözleriyle yeyip helâk etsinler ve derlerdi ki: ‍üphe yok, bu, bir deli elbette.


رابطه مادر و پسر گام دوم

ادامه مطلب


تاریخ : 25 آذر 1392 - 06:15 | توسط : آتِنا | بازدید : 847 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

رابطه مادر و پسر

رابطه مادر و پسر گام اول

ادامه مطلب


تاریخ : 24 آذر 1392 - 06:10 | توسط : آتِنا | بازدید : 2288 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

عکس از سیسمونی

ادامه مطلب


تاریخ : 23 آذر 1392 - 23:54 | توسط : آتِنا | بازدید : 5370 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

قبل از تولد

پسر عزیزم از همون روزهای اولی که توی شکمم جا گرفتی می دونستم جنسیتت چیه ، از همون اولم دوست داشتم که پسر داشته با شم ، خدا رو شکر که خدا هم صحبتهای قلبو شنید و تو پسر شدی وقتی داشتم دنبال یه اسم قشنگ برات می گشتم همش تو فکر یه اسم بودم که بهت بیاد آخه می دونستم تو خیلی جذاب می شی ......از اسم امیر عباس خیلی خوشم می یومد ولی یکم فکر کردم و دیدم که باید مثل اون بزرگ باشی تا بشه اسمت و امیر عباس گذاشت گفتم شاید اسم برات مسئولیت بیاره ...دنبال یه اسم دیگه گشتم تا به آراد  رسیدم با همون اولین بار انتخاب کردم چون هم سیلابای اسم کم بود و هم به اول اسم من می یومد (آتنا ) و آخر اسم هم به آخر اسم بابا حامد پس از همون 2 ماهگی بهت می گفتم آراد و همه هم آراد صدات می کردن .....

من خیلی اذیت نشدم تا ماه آخر که هم فشارم بالا رفت و هم مجبور شدم انسولین بزنم تقریبا 1 هفته هم بستری شدم ....ولی از خاطرات بد نباید گفت .....

تا بعد .....

 


تاریخ : 23 آذر 1392 - 23:25 | توسط : آتِنا | بازدید : 1104 | موضوع : وبلاگ | یک نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی